حکایت ما و خدا حکایت عجیبی ایست
مثل قصه ی استاد نقره کار است
می گوید وقتی استاد نقره کار نقره را صیقل میدهد
ان را داخل اتش نگه میدارد اما چشم از نقره بر نمیدارد
تا زمانیکه نقره در اتش نگه میدارد که عکس خود را در نقره صیقل یافته
ببیند درست مثل خدا وقتی میخواهد صیقل پیدا کنیم ما را در اتش
سختی ها ی خودمان وارد میکند اما چشم از ما بر نمیدارد تا جایی
که عکس خودش را در ما ببیند نگاه خدا همیشه بدرقه راهت باشد
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|